آموزش وپرورش وتربیت شهروندان مسوولیت پذیر

آموزش و پرورش مشخص کننده مسیر انسان ها به طرف تعالی است و شاخصه ای که مانع از ورود به بیراهه می شود و بطور کلی زیربنای حرکت آفرینی و تحول و تثبیت اخلاق در جامعه به شمار می رود از این رو باید متولیان امر با بهره گیری از امکانات این مسیر را به درستی علامت گذاری کرده و برای مخاطبین تبیین و با همه توان برای تحقق برنامه ها به منظور نیل به مقصد تلاش نمایند. بی گمان تربیت شهروندان خوب یکی از مهمترین دل مشغولی های اکثر نظامهای تعلیم و تربیت در بسیاری از کشورهای دنیا می باشد. مطالعات انجام شده در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه نشان می دهد که مسئولان تعلیم و تربیت در این کشورها با عزمی راسخ و با تدوین برنامه های آموزشی متنوع، تربیت شهروند خوب را در صدر اقدامات و فعالیتهای خود قرار داده اند(فتحی ، 1381 :182). با در نظر گرفتن این که یکی از کارکردهای اصلی هر نظام آموزشی، اجتماعی کردن افراد جامعه است، و این امر نیز بیشتر از طریق برنامههای آموزشی و درسی صورت می گیرد و با توجه به اهمیت و جایگاه سازماندهی محتوا در برنامه درسی، نقش آن در یادگیری موثر، ضرورت استفاده منطقی از شیوه های سازماندهی در تهیه برنامه های درسی، تعیین اصول و روشهای مناسب سازماندهی محتوا و نیز این واقعیت که در بسیاری از کشورها، روشهای آموزشی، بستر مناسبی برای آموزش شهروندی است؛ چالشها و مشکلاتی که چنین آموزشی در ایران با آن مواجه است، شیوه انتخاب روشهای آموزشی مناسب در تعلیم و تربیت با محوریت حقوق شهروندی ضرورت مییابد(گوازی، 1387 :18). در اینباره لطف آبادی (1385) می نویسد: از آنجا که شهروندی یک فرایند مربوط به تمام عمر است. همه افراد در تمام طول زندگی خود نیازمند آموزشهای متناسب با شهروندی در مراحل گوناگون زندگی هستند. دانش آموزان نیز نیازمند آن هستند که در زمینههای اخلاقی، رشد اجتماعی و دانش و درک درست از جهان آموزش ببینند، در تمام تصمیم گیری های مربوط به خودشان در خانه و مدرسه و جامعه مشارکت کنند و به عنوان یک شهروند، به صورتی فعال در مناسبات اجتماعی متناسب با احوال خودشان قرار گیرند.

نخستین نشانه عزم راسخ برای تربیت شهروندی، وجود برنامه درسی ویژه برای این امر است تا از طریق اجرای آن، دانش آموزان یک فضای دموکراتیک را تجربه نمایند. این چگونگی، مستلزم آن است که مقامات مسئول و سیاستگذاران آموزشی و مدارس، بازاندیشی مجددی را نسبت به مناسب بودن موضوعات درسی سنتی برای تربیت شهروندی انجام دهند. دو شکل یا الگوی اصلی برای آموزش مستقیم از طریق برنامه درسی وجود دارد:
1- آموزش از طریق برنامه های درسی مجزا: منظور از برنامه درسی مجزا آموزش شهروندی در قالب یک برنامه درسی خاص و جدا از سایر برنامه های درسی است. برای مثال در کنار دروسی نظیر ریاضیات، علوم تجربی و مانند آن، درس ویژهای برای شهروندی در نظر گرفته شود. در این شیوه، برنامه درسی تربیت شهروندی، با توجه به پارامترهای زمان شرکت کنندگان و معلمان، تدوین و اجرا میشود.
2- آموزش از طریق برنامه های درسی درهم تنیده: در این شیوه، تربیت شهروندی با موضوعات و برنامه های درسی دیگری که در مدارس آموزش داده میشود درهم تنیده میشود. منظور از درهم تنیده کردن، تلفیق مباحث شهروندی با دروس نزدیک و مرتبط به یکدیگر در قالب یک درس خاص میباشد. به نظر می رسد استفاده از هر دو شکل رورش ارزشهای شهروندی(برنامه مجزا و درهم تنیده)، حصول به هدفهای تربیت شهروندی را بهتر ممکن میسازد. در صورتیکه، برنامه های درسی ویژه و مجزایی برای تربیت شهروندی تدوین شود و یا اینکه ارزشهای شهروندی به صورت درهم تنیده عرضه شود، اهداف آن میتواند مشتمل بر موارد زیر باشد(همان منبع:)
1- کمک به دانش آموزان در تعبیر و تفسیر ارزشها و مفاهیمی که توسط وسایل ارتباط جمعی، اینترنت و …. منتقل میشود؛
2- فراهم سازی مبنای لازم برای رشد روحی و روانی دانش آموزان؛
3- توسعه حس قدر شناسی و تقدیر نسبت به میراث فرهنگی و هویت ملی؛
4- افزایش مسئولیت پذیری شخصی؛
5- افزایش آگاهی از قوانین و مقررات اجتماعی؛
6- فراهم کردن راهنمایی برای رفتار در زندگی روزمره؛
7- کمک به افراد جهت دستیابی به یک شخصیت مستقل و منطقی؛

8- مبارزه با بدرفتاری با محیط زیست؛
9- افزایش و ارتقای صلح (در سطح ملی و بین المللی)؛
10- تقویت غرور ملی در سطح جامعه؛
11- تقویت مبنای خانواده؛
12- افزایش احترام به ارزشهای عدالت، برابری و مانند آن؛
13- تقویت و تسریع رشد و توسعه اقتصادی؛
14- افزایش احترام و تساوی فرصتها برای دختران و زنان؛
15- جلوگیری از آسیب رسانی اجتماعی و افزایش بردباری و تحمل؛
16- پذیرش نظم و تبعیت از قوانین اجتماعی.

سدلر خاطر نشان می سازد که تربیت شهروندان در یک جامعه، ممکن است در جهت تربیت افرادی باشد که پاسدار و حافظ شرایط موجود باشند و تسلیم به سرنوشت مقدر شوند یا ممکن است تربیت انسانی باشد که حاکم بر سرنوشت خود شود و در تکاپوی زندگی مرفه و ایجاد شرایطی مطلوب قدم بردارد. محقق و اندیشمند دیگری که در باب آموزش های شهروندی اظهار نظر کرده آلوین تافلر1 است. این آموزشگر آیندهنگر در کتاب معروف خویش به نام «آموزش و پرورش برای فردا» معتقد است که آموزش و پرورش باید ضمن آشنا ساختن نسل جوان به نتایج تجربیات نسلهای گذشته به منظور بهرهگیری در کیفیت زندگی فردی و اجتماعیشان، و پرورش دانش آموختگان و شهروندان آینده جامعه ملی و جهانیِ مجهز به مهارتها و دانشهای تخصصی به منظور توانایی حل مساله، به حکم ضرورتهای جامعه بشری، لازم است افراد را به عنوان شهروند جامعه جهانی و تکنوکراتها و فن سالاران جوان، به گونه ای تربیت
کندکهبتواندخدماتحرفه ایخودرا،همدرزادگاهخویشوهمدرجوامعدیگربرحسبنیازهایاقتصادیوصنعتی  آنان عرضه کند(فرمهینی فراهانی،1389).

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید